امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

امیرحسین

زندگی دانشجویی

فردا اول مهر است. روز شروع ترم جدید تو دانشگاه.زندگی دانشجویی روشی از زندگی است که من حدود 9 سال است به آن اشتغال دارم. من و مامان دانشجو بودیم باهم ازدواج کردیم. من سال چهار و اون سال دوم. یادش بخیر. زندگی دانشجویی یعنی اینکه هر روز مشغولیت اصلی تو باید درس خواندن باشد. زندگی دانشجویی یعنی اینکه هر جا برای کار میروی باید ساعات کاریت را با کلاس های دانشگاهت تنظیم کنی. یعنی اینکه باید زود بروی سر کلاس که اگر بعد از استاد برسی دیگر راهت نمی دهد. یعنی یعد از یک روز پر کلاس توی صف سلف سرویس وایسی تا یه سینی غذا بخوری یا مثل من قید صف را به اطر کلاس بعدت بزنی و به ساندویچ یا ساقه طلایی و رانی قناغت کنی. زندگی دانشجویی یعنی هر وقت که می خواهی بیرو...
31 شهريور 1391

عادت های امیرحسین

الحمدلله نمی دانیم اثرات سوره عصر است، یا یوسف! پسر آرامی هستی. معمولا ساکت هستی. بهانه نمیگیری. فقط زمانی که گرسنه هستی یا دیگر خیلی پاهایت بسوزد گریه ات بلند میشود. چند عادت با مزه داری! گرچه هنوز 15 روزت نشده اما این کارها را معمولا انجام می دهی: 1. وقتی گرسنه ای وگریه می کنی تا بغل مامان می روی آرام میگیری! ظاهرا مادر را خوب میشناسی. 2. به لالایی بابایی خوب واکنش می دهی و معموا ساکت میشوی و خوابت می بردو بغل بابا خوب می خوابی. مسئول خواباندن و آرق بابایی شده است. 3. وقتی شیر می خوری کم کم چشمانت سنگین میشود. اوایل خیلی زود خوابت می برد اما الان دیرتر می خوابی وبهتر میک میزنی. دیرتر خسته میشوی. الان اگر هم کسی ماساژت ندهد خودت شیرت ...
30 شهريور 1391

روز دهم...

دوشنبه 27/6/91 امروز روز دهم بود. و به قول قدیمی ها حمام زایمان! دیشب مامان بزرگ یک معجون از کلی چیزای مختلف را آماده کرد و روی کمر مامان گذاشت. میگوید خاله انسی(خاله مامان)گفته است خوب است برای کمر درد! صبح هم مقداری از همان معجون را بر سر مامان گذاشت. شربت هل با تخم شربتی هم درست کرد. بابونه را هم جوشانده تا باهاش حمام کند. می گویند ضد عفونی می کند. خلاصه از صبح همه در تکاپویند. ظهر مامان حمام میرود. مامان بزرگ از صبح آنقدر کار کرده رمق ندارد. دوست دارد برای مامان "کاچی" درست کند. می گوید کاچی را باید بعد زا حمام داغ داغ خورد. اما پاهایش جان ندارد. بابا می آید و مسئولیت طبخ کاچی را قبول میکند. بلد است. قبلا که مامان استراحت مطلق بود برای...
27 شهريور 1391

اولین تولد بابایی بعد از تولد پسرش

امروز تولد بابایی است! بابایی و شما هردو شهریوری هستین. مامان دوست داشت ترا به عندان کادوی تولد به بابایی بدهد که همینطور م شددر چنین روزی ٥ سال پیش بابا و مامان برای اولین بار به هم محرم شدن. بابا میگه بهترین کادوهای عمرشو اون روز و امروز گرفته. ٢٤/٦/٨٥ مامان امیرحسین،٢٤/٦/٩١ پسرش امیرحسین  اما اولین روز تولد در دورانی که پدر می شوی متفاوت تر است. امروز بعد از ظهر مهمان داشتیم. مادربزرگ بابایی،خاله ها وخاله های مادری(مامان بابا). کم نبودیم. بابایی صبح نان تازه برایمان خرید. راستی قرار بود برایمان آبگوشت درست کند. از ساعت 8 آبگوشت را بار گذاشت و بعد رفت تره بار برای خرید میوه. میوه ها را که آورد افتاد به جان خانه و تمام خانه را جارو ز...
25 شهريور 1391

خرابی اینترنت

دوستان بزرگوار سلام اینترنت ما چند روزی کار نمی کنه و خیلی از سایتها من جمله سایت خودمونو باز نمی کنه. حالا شانس ما ست که بعضی وقتها درست میشه و نی نی وبلاگو باز میکنه! اگر نمی تونیم به وبلاگهای قشنگتون سر بزنیم حمل بر بی ادبی نباشد. مشکل داریم. گاهی درست میشود ولی وسط نظر گذاشتن قطع می گردد. مخابراته دیگه!
23 شهريور 1391

تعطیلات خود را چطور سپری کردیم(هفته 38)

روز سه شنبه٧/٦/٩١ اولین روز تعطیلات اجلاس بود. بابا و مامان از صبح تو خونه بودن. بابا مشغول درساش بود. شب باهم رفتیم پارک پردیسان پیاده روی کردیم. تو دست مامان تسبیح دیجیتالش بود، هر موقع با بابایی حرف نمی زد، ذکر میگفت! بابا می گوید امیرحسین دنیا بیاید " قد افلح المومنون" می خونه!!به مامان بزرگ اینا(مامان بابایی)پیشنهاد پارک چیتگر را دادیم، تصویب شد. ترکیب گروه:ما،مادری و پدربزرگ،عمه و شوهر عمه، عمه کتی بابایی و بچه هاش. روز چهارشنبه ٨/٦/٩١ امروز بابایی صبح با مامان بزرگ رفتن خرید تره بار. مقادیری مرغ برای فردا خریدن. بابایی مرغهارو شست و جوجه کبابی اش کرد. ناهار خونه مامان بزرگ بودیم. شب رفتیم پارک دلاوران و چهل دقیقه پیاده روی ...
15 شهريور 1391

خودروی جدید امیرحسین، تخت روان

اندر فواید یه بابای مهندس مکانیک!!! دیگه همینه.... کمپانی خودرو سازی نی نیِ بابا مهندسای بنز چی ساختن، بابای گل پسر ما چی ساخته!!! ولی خدایشش از بنزم کاراییش برای پسلی بهتره!  ترکیب ساک حمل با کالسکه: ...
15 شهريور 1391

ثبت نام پسلی تو بانک خون بند ناف

ثبت نام تو بانک بند ناف رویان هم سوژه شد. روز یکشنبه بابا میره رویان و اونجا میگن یکی از آزمایش ها کمه.آزمایشگاه گیج یکی از آزمایشات رو انجام نداده بود. بعد از پیگیری و تلاش امروز باز بابا رفت رویان و اسم پسلی رو اونجا نوشت. یه کلمن کوچولو با یه سری وسایلم دادن که گل پسر به دنیا اومد زنگ میزنیم میاد و خون بند نافشو می گیرن. مامان امروز به امیرحسین میگه:" بابا رفته یه کاری برات کرده که اگه بعدا خدایی نکرده مریض شدی،زود خوب شی" به این میگن بیان مفهوم سیستم ترایاخته های بنیادی رویان!! یه ساک و فلاکس هم دادن "هدیه کوچولو"(شمارو میگه) بعد از اونجا بابا رفته خ بنی هاشم  و واست سه تا بسته پوشک خریده. کلی ذوق کردیم. میریم دم کمدو ...
15 شهريور 1391

یک غیر متعهد وافعی کوچولو

این روزها اجلاس سران جنبش عدم تعهد داره تو تهران برگزار میشه و به تبع اون همه جا تعطیله. این اجلاس یه شباهتهایی به اوضاع ما داشت. میگی نه ببین: 1. ساختمان سازی اجلاس از سه چهار ماه پیش شروع شد و از قبلش هم تجهیزات ساخت به اونجا منتقل شده بود *اتاق امیرحسین هم توی خرداد توسط بابایی تخلیه شد و بخشی از خرید هاش به اتاقش منتقل شد 2.جلسات فراوانی برای برگزاری و هماهنگی اجلاس انجام شد. *ما هم دکتر های متعددی را برای به دنیا اوردن امیرحسین رفتیم و آزمایشات زیادیو دادیم 3. تمام مبادی ورودی و خروجی کشور برای جلوگیری از عوامل خرابکاربه شدت کنترل میشه. *مامان جون از مدتها قبل از اومدن امیرحسین و از موقع اومدنش به شدت روی غذایی که می خو...
8 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرحسین می باشد